قاب زیبای پنجره اگر به خانه ی من امدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از ان به ازدحام کوچه ی خوشبختی بنگرم...
| ||
|
دوشعر از قيصر امين پورمي خواستم شعري براي جنگ بگويم ديدم نمي شود ديگر قلم زبان دلم نيست گفتم : ادامه مطلب [ یک شنبه 11 تير 1391برچسب:قیصر امین پور, ] [ 22:29 ] [ Emily&fa ]
[ جمعه 2 تير 1391برچسب:قیصر امین پور, ] [ 8:34 ] [ Emily&fa ]
امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو در خاک هم دلم به هوای تو می تپد چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو ...........
این حال و عالمی که تو داری، برای من دار و ندار و جان و دل من برای تو ادامه....... ادامه مطلب [ جمعه 2 تير 1391برچسب:قیصر امین پور, ] [ 8:28 ] [ Emily&fa ]
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سروديم نم نم؛ تو را دوست دارم نه خطي، نه خالي نه؛ نه خواب وخيالي! من اي حس مبهم تو را دوست دارم سلامي صميمي تر از غم نديدم به اندازهء غم تو را دوست دارم بيا تا صدا از دل سنگ خيزد بگوييم با هم:تو رادوست دارم جهان يک دهان شد هماواز با ما: تو را دوست دارم، تو را دوست دارم................ [ جمعه 2 تير 1391برچسب:قیصر امین پور, ] [ 8:24 ] [ Emily&fa ]
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش بگذار به بالای بلند تو ببالم [ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 9:39 ] [ Emily&fa ]
اين روز ها كه مي گذرد، هر روز / احساس مي كنم كه كسي در باد / فرياد مي زند
احساس مي كنم كه مرا / از عمق جاده هاي مه آلود / يك آشناي دور صدا مي زند
آهنگ آشناي صداي او / مثل عبور نور / مثل عبور نوروز / مثل صداي آمدن روز است
آن روز ناگزير كه مي آيد/ روزي كه عابران خميده / يك لحظه وقت داشته باشند / تا سر
بلند باشند / و آفتاب را / در آسمان ببينند
روزي كه اين قطار قديمي / در بستر موازي تكرار / يك لحظه بي بهانه توقف كند / تا
چشم هاي خسته خواب آلود / از پشت پنجره / تصوير ابرها را در قاب / و طرح واژگونه جنگل را / در آب بنگرند.. ادامه...... ادامه مطلب [ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 8:34 ] [ Emily&fa ]
اي عشق، اي ترنم نامت ترانه ها معشوق آشناي همه عاشقانه ها اي معني جمال به هر صورتي كه هست مضمون و محتواي تمام ترانه ها با هر نسيم، دست تكان مي دهد گلي هر نامه اي ز نام تو دارد نشانه ها هر كس زبان حال خودش را ترانه گفت: گل با شكوفه، خوشه گندم به دانه ها شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز دريا به موج و موج به ريگِ كرانه ها باران قصيده اي است تر و تازه و روان آتش ترانه اي به زبان زبانه ها اما مرا زبان غزلخواني تو نيست شبنم چگونه دم زند از بي كرانه ها كوچه به كوچه سر زده ام كوبه كوي تو چون حلقه در به در زده ام سر به خانه ها يك لحظه از نگاه تو كافي است تا دلم سودا كند دمي به همه جاودانه ها [ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 10:35 ] [ Emily&fa ]
غنچه با دل گرفته گفت: «زندگي، لب ز خنده بستن است گوشه اي درون خود نشستن است.» گل به خنده گفت: « زندگي شكفتن است با زبان سبز راز گفتن است.» گفتگوي غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش مي رسد... تو چه فكر مي كني؟ راستي كدام يك درست گفته اند؟ من كه فكر مي كنم گل به راز زندگي اشاره كرده است هر چه باشد او گل است گل يك دو پيرهن بيش تر ز غنچه پاره كرده است! [ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 10:27 ] [ Emily&fa ]
در كتاب چار فصل زندگي
صفحه ها پشت سرِ هم مي روند هر يك از اين صفحه ها ، يك لحظه اند لحظه ها با شادي و غم مي روند آفتاب و ماه ، يك خط در ميان گاه پيدا، گاه پنهان مي شوند شادي و غم نيز هر يك لحظه اي بر سر اين سفره مهمان مي شوند
گاه اوج خنده ي ما گريه است گاه اوج گريه ي ما خنده است گريه ، دل را آبياري مي كند خنده ، يعني اين كه دل ها زنده است زندگي، تركيب شادي با غم است دوست مي دارم من اين پيوند را گر چه مي گويند : شادي بهتر است دوست دارم گريه با لبخند را [ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور, ] [ 10:22 ] [ Emily&fa ]
شعر تکان دهنده و دردناک ((دردواره)) از قیصر امین پور دردهای من ادامه... ادامه مطلب [ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:قیصر امین پور , ] [ 17:35 ] [ Emily&fa ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |